خیلی دور، خیلی نزدیک . . .

خیلی دور، خیلی نزدیک . . .

عشق شادی است ، عشق آزادی است ، عشق آغاز آدمیزادی است . . .
خیلی دور، خیلی نزدیک . . .

خیلی دور، خیلی نزدیک . . .

عشق شادی است ، عشق آزادی است ، عشق آغاز آدمیزادی است . . .

ای شرقی غمگین تو مثل کوه نوری . . .

به یاد سروهای آزادی که شکستند ولی سر خم نکردند


آهنگی از فریدون فرخزاد رو امروز شنیدم که منقلبم کرد

کار ندارم فرخزاد کی بود و چه کرد و عضو چه گروهی بود یا نبود

ولی این آهنگش رو به احترام همه کسانی که برای این خاک شرقی در طول تاریخ جان در کف نهادند دوست دارم

از زمان امپراطوری ایران

تا سال 57

تا 8 سال جنگ

.

.

.


ای شرقی غمگین، وقتی آفتاب تو رو دید، توی شهر بارونی، بوی عطر تو پیچید

شب راهش رو گم کرد، توی گیسوی تو گم شد، آفتاب آزادی، از توی چشم تو خندید

ای شرقی غمگین؛ تو مثل کوه نوری، نذار خورشیدمون بمیره

تو مثل روز پاکی، مثل دریا مغروری، نذار خاموشی جون بگیره

 

ای شرقی غمگین، بازم خورشید دراومد، کبوتر آفتاب، روی بوم تو پر زد

بازار چشم تو، پر از بوی بهاره، بوی گل گندم، تو رو به یاد می آره

ای شرقی غمگین، تو مثل کوه نوری، نذار خورشیدمون بمیره

تو مثل روز پاکی، مثل دریا مغروری، نذار خاموشی جون بگیره

 

ای شرقی غمگین، چه سخته بی تو مردن، سخته به ناچاری، به دندون لب فشردن

سخته توی مرداب، گل تنهایی کاشتن، اما مجالی نیست، برای غصه خوردن

ای شرقی غمگین؛ تو مثل کوه نوری، نذار خورشیدمون بمیره

تو مثل روز پاکی، مثل دریا مغروری، نذار خاموشی جون بگیره

 

ای شرقی غمگین، زمستون پیش رومه، با من اگه باشی، گل و بارون کدومه

آواز دست ما، می پیچه توی زمستون

ترس از زمستون نیست، که آفتابش روی بومه

ای شرقی غمگین، تو مثل کوه نوری، نذار خورشیدمون بمیره

تو مثل روز پاکی، مثل دریا مغروری، نذار خاموشی جون بگیره



شاد باشید و آزاد