خیلی دور، خیلی نزدیک . . .

خیلی دور، خیلی نزدیک . . .

عشق شادی است ، عشق آزادی است ، عشق آغاز آدمیزادی است . . .
خیلی دور، خیلی نزدیک . . .

خیلی دور، خیلی نزدیک . . .

عشق شادی است ، عشق آزادی است ، عشق آغاز آدمیزادی است . . .

31 سال گذشت . . .

 

 

 

شاید اگه آدم مهمی بودم 

صد سال دیگه تو برنامه تقویم تاریخ می گفت: 

" یکصد و سی و یک سال پیش در چنین روزی رها پا به عرصه بشریت گذارد!" 

 

بعد بعضیائی هم که داشتن گوش می کردن 

میگفتن ایول ، عجب آدمی بود ، خدا رحمتش کنه 

بعضیا دیگه می گفتن زحمت کشید خوب مثلا نمی اومد چه اتفاقی می افتاد 

بعضیا دیگه می گن . . .  

 

حالا که خدا رو شکر نه آدم مهمی هستم 

نه هنوز صد سال دیگه شده 

 

ولی امیدوارم اگه کسی جزء اون دسته اول بعضیا نبود 

جزء دسته دوم و سوم و . . . هم نبوده باشه 

یعنی من جوری عمل نکرده باشم که اینطوری درباره ام نظر بده 

 

امروز اولین روز زندگی در سی و دومین سال زندگیمه 

در سراسر زندگی سعیم این بوده که آزاد باشم و در قبال هیچ چیز خودم رو نفروشم 

سعیم این بوده که حقی از خلقی ضایع نکرده باشم 

سعیم این بوده که از بزرگ هستی بخش نافرمانی نکرده باشم 

. . .  

 

نمی دونم شاید موفق بودم  

شاید هم نبودم 

 

ولی خوشحالم که تلاشم رو کردم 

شاید بیش از این دیگه در حد و توان من نبوده 

 

امیدوارم این جوی زندگی هر روز بیشتر مسیر به ایستگاههای زیباتر و آرامتری رو برای من و همه اطرافیانم طی کنه 

 

با بهترین آرزوها 

شاد باشید و آزاد