خیلی دور، خیلی نزدیک . . .

خیلی دور، خیلی نزدیک . . .

عشق شادی است ، عشق آزادی است ، عشق آغاز آدمیزادی است . . .
خیلی دور، خیلی نزدیک . . .

خیلی دور، خیلی نزدیک . . .

عشق شادی است ، عشق آزادی است ، عشق آغاز آدمیزادی است . . .

پرنده


آه قلبم در سینه بی تابی می کند

همانند انگشتان پا در پاپوش نوی سال نو

قلبم در قفس سینه،

به زودی تاول خواهد زد

نمی دانم چرا وقتی از رفتن می گوئی

این فشار بیشتر و بیشتر میشود

و نمی دانم چه اصراری بر رفتن داری

وقتی برای ماندنت به هزار روش جان می دهم

***

قلبم بی تاب تر میشود

همچون گنجشکی ،

 در خانه ای دور تا دور پنجره رها شده

که مدام به هوس آسمان به شیشه های بسته می کوبد

آری قلبم همچون او به سینه ام می کوبد

وقتی مدام از رفتنت می گوئی

***

نمی دانم

چرا دنیای بی تو برایم معنائی ندارد

همچون دنیای با من

برای تو

***

ای کاش هر روز و هر روز از ماندنت می گفتی

نه از رفتن تلخت

همه عمر تلخی قهوه را مزه مزه کردم

و از آن به خود فرو رفتم

اما چه تلخیه ، تلخی است رفتن تو

هزاران بار از زهر مرگبارتر

***

کاش باور داشتی

وقتی تو هستی هیچکس معنائی ندارد

و اگر تو نباشی

همه چیز معنای خود را به دستان باد خواهند سپرد

***

خدایا

این کابوس مرگبار را از چشمانم بربا

و به من شیرینی ماندنش را بچشان

تو خود خوب می دانی که جز تو

مرا یاور و همراهی نیست

***

خدایا

قلب پر تپشم را در آشیانه دل به آرامش برسان

پرنده تنهای من را دیگر توان بر شیشه کوبیدن نیست

نیست

نیست

. . .



شاد باشید و آزاد


تهمینه میلانی ، زن زیادی و نظرات شخصی یک مخاطب عام . . .


 

تهمینه میلانی در سال ۱۳۳۹ در شهر تبریز به دنیا آمد. در دوران دبیرستان به تهران نقل مکان کرد و در دبیرستانهای شرف و مرجان به ادامه تحصیل پرداخت. سال ۱۳۵۷ در رشته برق دانشگاه تبریز قبول شد. هم‌زمان با پیروزی انقلاب و بسته شدن دانشگاه‌ها به تهران بازگشت و در رشته معماری دانشگاه علم و صنعت مشغول به تحصیل گردید. با بسته شدن دانشگاه‌ها حضور در جلسات شعرخوانی، نمایش فیلم و از فعالیت‌هایی این قبیل را برگزید. در یکی از این جلسات بود که با مسعود کیمیایی آشنا گردید و توانست نظر موافق او را در دستیاری وی در کارگاه آزاد فیلم جلب نماید. بسیار جوان بود که به عنوان اولین تجربه سینمائی به عنوان منشی صحنه فیلم خط قرمز برگزیده شد. با باز شدن دانشگاه‌ها در کنار کار در کارگاه آزاد فیلم به ادامه تحصیل پرداخت. او که به آرامی به کار در سینما آشنا می‌گردید شروع به نوشتن فیلمنامه (اگر فردا بیاید، دوستت دارم مادر، عشق و مرگ و …) و کار در دیگر فیلمها (ای ایران، جهیزیه‌ای برای رباب، دل نمک و …) کرد.

اولین فیلم او بچه‌های طلاق جایزه بهترین فیلم اول را در جشنواره فجر برد و جایزه نقدی آن به او کمک کرد که مجدداً به همراه رضا بانکی و مهدی احمدی فیلم افسانه آه را بسازد. پس از شکست تجاری این فیلم، فیلم کمدی دیگه چه خبر با بازی ماهایا پطروسیان را ساخت. فیلمی که بسیار پرفروش شد.

در سال ۱۳۷۶ و با ایجاد فضای باز سیاسی پس از انتخابات دوم خرداد ریاست جمهوری میلانی فیلم دو زن را ساخت. به خاطر ساخت این فیلم، میلانی جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره فیلم فجر را برد و نامزد جایزه بهترین کارگردانی از همین جشنواره شد. میلانی که بارها در مصاحبه‌هایش تاکید کرده که یک فمینیست ایرانی است، پس از موفقیت فیلم «دو زن» فیلم‌های نیمه پنهان و واکنش پنجم را هر سه با بازی نیکی کریمی، ساخت. میلانی به خاطر ساخت این سه فیلم با واکنش‌های شدید اللحنی روبرو شد. در سال ۱۳۷۹ پس از به نمایش درآمدن فیلم نیمه پنهان دستگیر شد. روزنامه‌ها ۴ جرم «اقدام علیه امنیت ملی، محاربه با خدا، همکاری با گروه­های معاند و تشویش اذهان عمومی از طریق آثارهنری» را اتهامات وی اعلام کرده بودند اما خود او می‌گوید که هیچگاه تفهیم اتهام نشد. وی ۴ روز در انفرادی و ۴ روز در بند عمومی زندان اوین به سر برد و با دخترانی آشنا شد که بعدها زندگی آن‌ها را در فیلمی به نام «تسویه حساب» به تصویر کشید. میلانی پس از ۸ روز به دستور رهبر جمهوری اسلامی علی خامنه‌ای و رئیس‌جمهور محمد خاتمی از زندان آزاد شد و ۵ سال بعد تبرئه شد.[۱]

پس از فیلم‌های سه‌گانه میلانی با بازی نیکی کریمی، فیلم زن زیادی با بازی مریلا زارعی در سال ۱۳۸۳ به نمایش درآمد. این فیلم هم در ادامه حال و هوای فیلم‌های اخیر میلانی بود با واکنش سرد منتقدان مواجه شد اما به فروش خوبی دست پیدا کرد. در سال ۱۳۸۴ بر اساس کتاب «شفای کودک درون» اثر لوچیا کاپاکیونه فیلم آتش بس با بازی مهناز افشار و محمدرضا گلزار را ساخت. این فیلم که به بخش مسابقه سینمای ایران در جشنواره فیلم فجر راه نیافت، در سال ۱۳۸۵ اکران شد و رکورد فروش صد میلیون تومان در هفته اول را به جای گذاشت. پس از ساخت و اکران فیلم «آتش بس»، لوچیا کاپاکیونه، نویسنده کتاب «شفای کودک درون» با ارسال نامه‌ای به میلانی از او تشکر و قدردانی کرد.

در ماه اسفند سال ۱۳۸۵ خورشیدی حضور تهمینه میلانی و گروهش در بنای باستانی تخت جمشید حادثه آفرید. استفاده گروه میلانی از نوعی ماده دودزا باعث شد تا لکه‌های سیاه‌رنگی بر روی کاخ تچر ایجاد شود. تهمینه میلانی به تذکرات مسوولان تخت جمشید و نیز کودکانی که قرار بود در فیلم وی بازی کنند توجه نکرد و برخورد نامناسبی نشان داد. این رفتار میلانی اعتراضاتی برانگیخت.

در روز شنبه 9 مردادماه 89 (31 جولای 2010) در سالن گیبسون آمفی‌تئاتر شهر لس‌آنجلس، از بهروز وثوقی بازیگر مشهور سینمای پیش از انقلاب ایران تجلیل شد که عکس حضور تهمینه میلانی روی فرش قرمز این مراسم منتشر شده‌ا ست.

 

فیلم‌شناسی

  1. ۱۳۸۹ فری کثیف
  2. ۱۳۸۹ پرنسیپ (تهمینه میلانی)
  3. ۱۳۸۶ سوپر استار (تهمینه میلانی) [کارگردان-فیلمنامه نویس]
  4. ۱۳۸۶ تسویه حساب (تهمینه میلانی) [کارگردان-فیلمنامه نویس]
  5. ۱۳۸۴ آتش‌بس (تهمینه میلانی) [کارگردان-فیلمنامه نویس]
  6. ۱۳۸۳ زن زیادی (تهمینه میلانی) [کارگردان-فیلمنامه نویس]
  7. ۱۳۸۱ واکنش پنجم (تهمینه میلانی) [کارگردان-فیلمنامه نویس]
  8. ۱۳۸۰ بمانی (داریوش مهرجویی) [تهیه کننده]
  9. ۱۳۷۹ خاکستری (مهرداد میرفلاح) [فیلمنامه نویس]
  10. ۱۳۷۹ شب‌های تهران (داریوش فرهنگ) [فیلمنامه نویس]
  11. ۱۳۷۹ نیمه پنهان (تهمینه میلانی) [کارگردان-فیلمنامه نویس-تهیه کننده]
  12. ۱۳۷۷ دو زن (تهمینه میلانی) [کارگردان-فیلمنامه نویس]
  13. ۱۳۷۳ کاکادو (تهمینه میلانی) [کارگردان-فیلمنامه نویس-طراح صحنه و لباس]
  14. ۱۳۷۰ دیگه چه خبر؟! (تهمینه میلانی) [کارگردان-فیلمنامه نویس-تهیه کننده]
  15. ۱۳۶۹ عشق و مرگ (محمدرضا اعلامی) [فیلمنامه نویس]
  16. ۱۳۶۹ افسانه آه (تهمینه میلانی) [کارگردان-فیلمنامه نویس-تهیه کننده]
  17. ۱۳۶۸ بچه‌های طلاق (تهمینه میلانی) [کارگردان-فیلمنامه نویس-طراح صحنه و لباس]
  18. ۱۳۶۱ پیک جنگل (حسن هدایت) [منشی صحنه]
  19. ۱۳۵۸ خط قرمز (مسعود کیمیایی) [منشی صحنه]

جوایز و افتخارات

داخلی

  1. نامزد سیمرغ بلورین فیلم منتخب تماشاگران (واکنش پنجم)[ دوره ۲۱ جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال ۱۳۸۱ ]
  2. نامزد تندیس زرین بهترین کارگردانی (واکنش پنجم)[ دوره ۷ جشن خانه سینما (مسابقه) - سال ۱۳۸۲ ]
  3. نامزد سیمرغ بلورین بهترین فیلم (بمانی)[ دوره ۲۰ جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال ۱۳۸۰ ]
  4. نامزد سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی (دو زن)[ دوره ۱۷ جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال ۱۳۷۷ ]
  5. برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه (دو زن))[ دوره ۱۷ جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال ۱۳۷۷ ]
  6. برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم (بچه‌های طلاق)[ دوره ۸ جشنواره فیلم فجر (فیلم‌های اول و دوم) - سال ۱۳۶۸ ]

خارجی

  • ۲۰۰۳: جایزه بهترین فیلمنامه از جشنواره فیلم قاهره برای فیلم واکنش پنجم‌[۳]
  • پس از ساخت و اکران فیلم «آتش بس»، لوچیا کاپاکیونه، نویسنده کتاب «شفای کودک درون» با ارسال نامه‌ای به میلانی از او تشکر و قدردانی کرد.

 




امشب به همت شبکه "من و تو" فیلم سینمائی "زن زیادی" رو دیدم

فیلمی که موضوعش خیانت بود و البته حق هائی که در این گیر و دار پایمال میشن

در کل پرداختن به این موضوع رو دوست داشتم


ولی به یک نتیجه رسیدم

با خانم میلانی دغدغه های مشترکی دارم

و خوشحالم که کسی هست تا این دغدغه ها رو به تصویر میکشه

همچنین من معتقدم به اینکه هر انسانی آزاده به هر نحوی که با بقیه آسیبی نرسونه به دغدغه هاش بپردازه

ولی

برام این نقطه خیلی دردآوره

که خانم میلانی

اینروزها علاوه بر مدرک معماری که داره

یه دکترای افتخاری هم نصیبش شده

و شاید اون شهید کردن ناب ترین موضوعاتی است که تا به امروز در سینمای ایران کمتر کسی سراغش میرفته

نمی دونم چطور میشد این انرژی ایشون رو بهتر استفاده کرد

و ازش در مسیر بیان این معضلات اجتماعی و فرهنگی استفاده کرد

شاید در لباس یک مشاور کارگردان

تئوریسین یا هر چیز دیگه

ولی نه فیلمساز


کاش خانم میلانی

به تخصص اصلیش که معماری هست می پرداخت

. . .




شاد باشید و آزاد



مالکیت اندوه



از تو کیفم دوهزارتومانی درآوردم و به راننده دادم. هشت هزار تومان پول داشتم، چاهار تا دوهزارتومانی. راننده گفت خرد بده خانوم. گفتم خرد ندارم، هفت‌تیر پیاده می‌شم. گفت نگه می‌دارم برو خرد کن بیار. گفتم من نمی‌کنم این کارو آقا. گفت یعنی چی. گفتم وظیفه‌ی من نیست. گفت خانوم وظیفه‌ی شماست وقتی می‌خوای بیای سوار تاکسی شی اول نگاه کنی ببینی پول خرد داری یا نه. برنمی‌گشت نگاهم کند. گفتم مجلس تصویب کرده؟‌ اگه قرار باشه از صبح سوار هر ماشینی می‌شم خرد بدم باید به جای کیف با خودم گونی وردارم. بدون اینکه سرش را برگرداند دوهزار تومانی را پس داد و گفت به سلامت. نه خردتو خواستیم نه درشتتو. می‌خواست شرمنده‌ام کند؟ یا خودش را در نقش بازیکن ایرانی می‌دید که با بازیکن اسرائیلی وارد رقابت نمی‌شود و مسابقه را واگذار می‌کند؟‌

دوهزار تومانی را گرفتم و گذاشتم تو جیبم و پیاده شدم. در را بستم و یک‌طرف شالم ماند لای در و هر چه کشیدم نیامد. به تقلا افتادم در را باز کنم شال را نجات بدهم که ماشین حرکت کرد و بقیه‌ی شالم از سرم کشیده شد و باهاش رفت. شال قرمزی که از توی مترو خریده بودم دو هزار و پانصد تومان داشت همین‌طور دور می‌شد و بال‌بال می‌زد. قبل از اینکه عرق فرد خشک شود انتقامتان را بگیرید.

دستم را عین اسرای بعثی گذاشتم روی سرم. زیر پل عابر پیاده‌ی هفت‌تیر بودم و مانده بودم چه کنم. چند نفر دوره‌ام کردند. یکی‌شان کتش را درآورد و گفت خانوم اینو بنداز رو سرت تا نگرفتن ببرنت. گفتم نمی‌شه که آقا. یکی گفت بیا این دستمالو بنداز سرت تا از اونور خیابون برات روسری بخرم. مثل آتشی بودم که می‌خواستند با بیل خاموشم کنند. گفتم نمی‌خوام آقا اگه می‌شه یه دربست بگیرید برم. هفت‌هشت نفری دورم جمع شده بودند و یکی‌دوتاشان داشتند با موبایل ازم فیلم می‌گرفتند. انگار آدم به این لختی تو عمرشان ندیده بودند. گفتم یعنی چی؟‌ از چی فیلم می‌گیری آقا؟ صدایی از پشت سرم گفت همیشه یه زاپاس همرات باشه آبجی. زنی گفت بیا این پلاستیکو بذار رو سرت من برم برات یه شالی روسری‌ای چیزی بگیرم. کیسه پلاستیک دسته‌دار را کشیدم روی سرم و تعداد موبایل‌هایی که به طرفم گرفته شده بود بیشتر شد. دستم را گرفتم جلوی صورتم. مثل کسی که تو لباسش خرابکاری کرده، مثل کسی که یک‌دفعه زیپ شلوارش در رفته، قبل از رسیدن به قرار مهمش افتاده توی جوب، تو یک جلسه‌ی رسمی آروغ بلندی زده. استیصال.




شــــــــاد باشید و آزاد